دوم خردادماه در تقويم هفته ميراث فرهنگي، روز «موزه و معلوليت» نام گرفته، دو سالي ميشود که در اين روز کل مسؤولان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري گردهم ميآيند و درباره لزوم توجه به قشر کم توان، کهنسال و معلول سخن ميگويند و گاهي هم درباره اصلاح ساختار موزههاي کشور براي دسترسي آسان نظر و ايدههايي ميدهند، اما سال به سال دريغ از پارسال.
محمد بهشتي ـ رييس پژوهشگاه ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري ـ پارسال همين موقع بود که در مراسم گراميداشت روز موزه و معلوليت، درباره رفع مشکلات موزهها براي اين قشر از افراد جامعه، تاکيدهايي کرد و گفت که «ما براي رفع معضلات معلولان بايد به دل مسؤولان نفوذ کنيم تا اگر عقل به حل مشکل کمکي نکرد، دل و احساس بتواند عامل حرکتي براي رفع مشکل باشد. » اما ظواهر اماکن تاريخي و گردشگري گوياي آن است که در نفوذ به دل و عقل تا به حال ناموفق بودهايم.
بيتوجهي به جمعيتي که طبق اعلام مسؤولان کشور، سالانه دستکم با يکصد هزار نفر رشد در نتيجه تصادفات جادهاي،مواجه است،درحالي به چشم ميآيد که سازمانهاي جهاني نيز براي تغيير اين رويه، بارها دستورالعمل و سرفصلهايي را مشخص کردهاند، اما ظاهرا آنها هم ناکارآمد بودهاند. مثلا سازمان جهاني جهانگردي در سال ۲۰۱۶ شعار «گردشگري براي همه و ترويج دسترسي همگاني» را تعيين کرد که حتي رييس تشکلهاي معلولان در روز جهاني گردشگري که با تاکيد بر اين شعار در تهران گرامي داشته شد، ابراز اميدواري کرد؛ اين نگاه در حد تعارف و شعار نباشد.
معاون گردشگري در همان روزها هم گفته بود که تمرکز بخش گردشگري، «امسال بر توجه به افراد کمتوان و ناتوان است و همکاريهاي خوبي هم شروع شده» که البته تا کنون خبري از نتيجه آن همکاري ها هم نشده است.
رييس کانون سراسري تشکلهاي معلولان کشور در سالي که قرار بود دسترسي به اماکن گردشگري براي همگان آسان شود، اين سوال را از سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري پرسيد که «سازماني که ميخواهد ۲۰ ميليون گردشگر به ايران وارد کند، چقدر در سياستگذاريها و زيرساختها به حقوق معلولان توجه نشان داده است، چون امکان ندارد اين تعداد گردشگر به ايران وارد شود و تعدادي از آن ۱۵ درصد در ميان آنها نباشند!؟ »
"معيني" به زيرساختهاي معلولِ کشور که در خدماترساني به همه اقشار، کم توان هستند، اشارهاي هم کرده و گفته بود که «واقعا جاي تأسف است در آثار تاريخي کشور همسايه، ترکيه راهنماي صوتي و آموزش ديده به منظور برخورد با معلولان مستقر کردهاند در حالي که کشور من توجهي به اين موضوع نشان نداده است. بسياري از ما حتي نميتوانيم از سرويسهاي بهداشتي هتلها استفاده کنيم .آيا در هتلهايي که در حال ساخت هستند اين استاندارد لحاظ شده؟. اين کار واقعا هزينهاي ندارد. بسياري از تورها، اتوبوس مناسبي براي افراد معلول ندارند و ما نميتوانيم آنها را به راحتي جابجا کنيم. دسترسپذيري براي افراد معلول نبايد مثل يک شعار ديده شود بلکه يک رويکرد در نظر گرفته شود.»
اما از آن زمان تا کنون چقدر براي رفع اين دغدغهها گام برداشته شده است؟، چقدر افراد کم توان و کهنسال که اتفاقا بخش زيادي از گردشگران خارجي در ايران را شامل ميشوند،؟ در بخشهاي خدماتي و زيرساختهاي گردشگري درنظر گرفته شدهاند. فضاي موزهها که در دو سال گذشته چندين بار براي افزايش نرخ وروديه آنها اقدام شده، چقدر براي ميزباني از اين قشر آماده شده است؟ تنها يک بازديد ساده از موزه مادر ايران، براي همه اين پرسشها، پاسخ مناسبي دارد.
قدمت ساختمان موزه ملي ايران به ۸۰ سال مي رسد. يقينا آن زمان اين انديشه حاکم نبوده که افراد کم توان يا معلول به چنين فضايي دسترسي داشته باشند. پلههاي زياد و درنظر نگرفتن رمپ و يا راهي آسانتر براي آمد و شد، تاييدي بر اين فرضيه است، اما اکنون که جهان براي پوشش دادن اين نقيصه راه کارهاي متعددي را به اجرا گذاشته، چرا هنوز در برابر آماده کردن و در دسترس قرار دادن بناهاي تاريخي و موزه هاي ايران، نوعي مقاومت نشان داده مي شود!؟
در شرايطي که موزهها حتما ورودي خود را به رمپ و يا سطحي شيب دار، بالابر صندليهاي چرخ دار، آسانسور و يا حمل کنندههاي مکانيکي مجهز ميکنند و راهنماهاي مسلط به زبان ناشنوايان در موزهها و اماکن تاريخي مستقر ميکنند، ماکتهاي برجسته براي لمس کردن افراد نابينا در کنار اشياء اصلي موزه قرار ميدهند، تابلوي توضيحات را به خط بريل مجهز ميکنند و راهنماي صوتي در اختيار بازديدکنندگان ميگذارند، چرا موزههاي ايران، بويژه موزه مادر کشور در زمان، متوقف و دچار نوعي ايستايي شدهاند و نه تنها به اين امکانات مجهز نيستند، بلکه حتي براي بازديدکننده عادي هم خدماتي به فراخور هزينهاي که دريافت ميکنند، ندارند.
دشواري دسترسي به اين موزه از همان ورودي مشخص است، وقتي که هيچ بالابر و يا رمپي براي تردد صندليهاي چرخ دار و يا افراد کم توان تعبيه نشده و يا در داخل موزه که به دليل فرسودگي بنا، کف پوشهايش برآمده شدهاند و هنگام رفت وآمد افراد نابينا حتما ايجاد مزاحمت ميکنند. براي دسترسي به طبقه دوم موزه ايران باستان نيز هيچ وسيله بالابري وجود ندارد و بازديدکننده يا بايد زحمت بالا رفتن از پلهها را بکشد و يا فقط به ديدن آثار طبقه اول اکتفا کند. سرويسهاي بهداشتي اين موزه نيز براي کودکان، کهنسالان و همچنين افراد کم توان به هيچ وجه قابل استفاده نيست.
با وجود افزايش نرخ موزهها در سال هاي اخير، نه تنها به تجهيزات موزههاي کشور اضافه نشده، بلکه گاه دسترسي به بروشورهاي مربوط به اشياء موزهاي هم براي همه بازديدکنندگان امکان پذير نيست. اين فقط مشکل موزه مادر ايران نيست که راهنماي صوتي يا تابلوهايي مجهز به خط بريل ندارد، بلکه تمام موزههاي کشور محروم از اين امکانات هستند و جورِ آنها را معمولا مجريان پاراتورهايي ميکشند که چند سالي است گروهي از علاقهمندان را که موزه ها با آن ها مدتها است قهر کردهاند، دوباره آشتي دادهاند.
دسترسي سخت در موزه هاي ايرانبه گزارش بزنيم بيرون ،
واقعا وضعیت گردشگری ما برای معلولان افتضاحه
خیلی از موزه ها رمپ های ورودی ندارن و کسانی که بخوان با ویلچر از موزه ها بازدید کنن مشکلات عدیده دارند