به گزارش بزنيم بيرون ، سفر رفتن يک مقوله بسيار جذاب و پرطرفدار است، اما سفر هم مانند هر جريان ديگري داراي آداب و رسوم بهخصوصي است که دانستن و رعايت برخي نکات، مهم و ضروري است. مشاهده برخي رفتارها از سوي مسافران و کولهگردها و برخي جو دادنها و ديدگاهها به سفر بهانه نوشتن اين مطلب شد. در ادامه به چهار نکته مهم درباره سفر ميپردازم.
به ۱۸، ۲۰سالههاي عاشق جاده
خلاصه بگويم که اگر پشتوانه مالي داريد و قرار است مدت کوتاهي زندگي بيقيد و شرط را تجربه کنيد؛ سفر کنيد و طبيعت را آنگونه که هست، لمس کنيد. پيشنهاد ميشود هرچه سريعتر انجامش بدهيد و قدم بزرگي در زندگي برداريد و در ادامه ميبينيد که تاثيرش حتي شايد تا مدتهاي طولاني روي کيفيت زندگيتان احساس ميشود! اما اگر با ديدن يکي دو فيلم ارزشي غريزه پيشتاريخيتان فعال شده و عشق به طبيعت خواب را از چشمانتان ربوده فراموش نکنيد کجاييم؟ ما در ايران هستيم ممکن است عشق به طبيعت و سفر مدتي چشم ما را روي انواع دشواريها ببندد و با تحمل سختيها عاشقانه ادامه بدهيم، اما در ادامه سرخورده شدن و به بيهودگي رسيدن نيز محتمل است.
اگر جواني اروپايي را ضمن مسافرتهامان ملاقات کرديم و ديديم بي قيد و بيبرنامه قصد جهانگردي و جهانبيني دارد، يک سري پيشزمينهها و حداقلهاي زندگي به صورت پايه برايش فراهم است. اگر در کشورهاي توسعهيافته يکي ميگويد: «من ميخواهم ميليونر شوم» و ديگري ميگويد که «به پولدار شدن به عنوان هدف فکر نميکنم» و ترجيح ميدهد فلانکار را که دوست دارد دنبال کند، اين حقيقت دارد. شايد اين گفتهها در ايران، افغانستان يا عراق، مسخره به حساب بيايد و کسي که حتي صادقانه بگويد که دنبال پولدار شدن نيست و ترجيح ميدهد دنبال عشقاش به هنر يا هر چيزي برود، حرفش را باور نکنند. چون همه آن مقدمات از پيش تعيين شده در کشورهاي توسعه يافته، بر دوش فرد فرد جامعه است؛ بنابراين پول داشتن و پسانداز معمولا جز برنامههاي اصلي زندگي در کشورهاي درحال توسعه يا توسعه نيافته است. (برخي افراد از اين قواعد مستثني هستند که روي صحبتهاي من با آنها نيست.)
«هيچهايک» و سفر رفتن با کمترين هزينه
واژه هيچهايک در ايران تا حد قابل قبولي بر سر زبانها افتاده و حالا بخش اعظمي از مردم با اين واژه و کلياتي ناقص از اين سبک جابهجايي آشنا هستند. شايد به جرات بشود گفت که غالب اهالي سفر و سفردوستان ايراني اين موضوع را ميشناسند.
اگرچه هستند کساني که سفر ميکنند و هنوز هيچهايک جزء برنامههاي سفرشان است، تمام قواعد زندگي را در هم ميشکنند، ساده و زيبا طي طريق ميکنند و از زندگي به معناي واقعي لذت ميبرند، اما نبود بستر مناسب براي هرگونه مقوله وارداتي بهويژه مقولات فرهنگي مرا بر آن داشت که در اين باب هم مشاهدهگر صرف نباشم.
-اگر عاشق سفري؟ و پول کافي نداري؟ چهچيز بهتر از همچين فازي! شروع کن و با آدمها و ماشينهاشان همراه شو و کم هزينه به عشق سفرت برس و حالاش را ببر اما رعايت ادب، خوشصحبت بودن، خاطرهگويي، گاهي دادن يک هديه، يعني فرهنگسازي!
اما اگر پول کافي داري و فقط دنبال يک تجريه جديدي! ميخواهي بداني دورهگردا چطور زندگي ميکنند، بکپکر بودن (بکپکرها گردشگراني هستند که با يک کولهپشتي حاوي ملزومات، سفري را آغاز ميکنند. مدت اين سفر به خود گردشگران، برنامه و توان آنها مربوط ميشود و گاهي تا چندين ماه ادامه پيدا ميکند) و ريسک هيچهايک را ميخواهي تجربه کني، بد نيست در زمان ناهار يا شام، همسفر جادهات يا رانندهاي را که اعتماد کرده و ريسک کرده و سوارت کرده ميهمان کني يا در هر زماني به يک نوشيدني دعوتش کني.
کمکردن يکنواختي جاده با گپ و گفت براي خود و راننده قطعا واجب است و فرق ميان رابطه بر اساس پول با رابطهاي از جنس اعتماد و آغاز دوستي در همين نکات است؛ به نظرم. هندزفري گذاشتن و خوابيدن کار درستي نيست. راننده احتمالا به هدف همصحبت شدن ترمز کرده است.
احترام به ميزبانان فرهنگي، محليها و ساکنان مقصد سفر
احتياط و رعايت ادب و خودنگهداري غالبا بايد از سوي مسافر باشد. اينکه مسافر با ديدن فرهنگها و آداب مختلف، همواره پذيرش يک چيز متفاوت برايش راحتتر است تا يک محلي که ممکن است تمام چيزهاي متفاوتي که ديده باشد همين من مسافر کوله به دوش باشد.
احترام به خردهفرهنگها از اصول مهم سفر است. بايد همواره با فرض اينکه محليها پذيرش هر چيزي را ندارند، رفتار کنيم. شايد يک رفتار عادي براي من يک بياحترامي به ميزبان باشد. زيبايي و انگيزه سفر همين تفاوتهاست آنهارا بشناسيم.
سفر ميکنيم که ببينيم
ديدن يعني پذيرفتن. سختي ميکشيم، سختي توقع را کم ميکند. تفاوتها را ميبينيم. پس پذيرش بالا و توقع پايين و احترام به تفاوتها سفر را زيباتر و همراه با آرامش بيشتر ميکند. مشاهدهگر باشيم و بي قضاوت. سفر کنيم که زمين بهتر بچرخد.