به گزارش بزنيم بيرون ، «از ايران پرواز مستقيمي به اردن وجود ندارد. ميتوان از طريق امارات به اردن رفت. فرودگاه بينالمللي اردن، به نام «ملکه عَليا»، در ۳۰ کيلومتري جنوب عَمّان (يا اَمّان) واقع شده. عمّان پايتخت اردن است و حدود چهار ميليون نفر جمعيت دارد.
نام کامل اردن، پادشاهي اردن هاشمي است که اين اسم را از سال ۱۹۴۹ گرفته. ملک عبدالله دوم از سال ۱۹۹۹ به تخت پادشاهي نشست و ظواهر از محبوبيت قابل قبول وي در بين عامه مردم حکايت دارد.»
اين سفرنامه حاصل سه روز گشت و گذارِ «ميثم هدايت» ـ مترجم، پژوهشگر و راهنماي گردشگري ـ در کشور اردن است که اين مدت زمان را براي ديدن آثار معروفي چون شهر باستاني پترا، بحرالميت و پايتخت اردن، کافي ميداند.
«براي ورود به اردن بايد ۴۰ دينار پرداخت کرد. واحد پول اردن دينار است و هر دينار تقريبا ۱.۴ دلار ارزش دارد، يعني حدود ۵۳۰۰ تومان با احتساب دلار ۳۸۰۰ تومان. پس ارزشش حتي از پوند هم بيشتر است، اما به اين معنا نيست که اردن مردم ثروتمندي دارد. حقوق پايه در اردن حدود ۳۰۰ دينار، يعني تقريباً ۱.۶ ميليون تومان است، اما به گفته خودشان با کمتر از ماهي ۵۰۰ دينار در عمّان نميشود تاب آورد. متوسط حقوقها همان ۵۰۰ دينار است، هرچند فاصله حقوقها مثل جاهاي ديگر بسيار زياد است.
هزينه تاکسي از فرودگاه تا هتلهاي داخل شهر حدود ۲۰ دينار است. در داخل شهر نرخ صرافيها خيلي بهتر از فرودگاه است، پس بهتر است پول را در داخل شهر تبديل کرد.
در رستورانهاي محلي عمّان با يک تا سه دينار ميشود غذاهاي خوب، محلي و خوشمزهاي خورد. مثلا شاورماي اردني را با ۱.۵ دينار ميتوان امتحان کرد، اما در رستورانهاي شيکتر براي يک همبرگر بايد تا ۱۰ دينار هزينه کرد.
در يکي از رستوارنهاي شهر هنگام صحبت با صاحب آن متوجه شدم که فلسطيني است و دو شاگرد اردني دارد. اين طور که معلوم بود، فلسطينيها به عنوان بخش عظيمي از جمعيت اردن کاملاً پذيرفته شده هستند و بين آنها و اردنيهاي بومي اصطکاکي وجود ندارد. اين کشور در سالهاي گذشته پذيراي مهاجراني از کشورهاي منطقه بوده، به طوريکه از جمعيت حدود ۹.۵ ميليون نفري آن، تقريباً يک چهارم فلسطيني هستند و ۱.۵ ميليون نفر هم از آوارگان سوري. بسياري از عراقيهايي هم که از ناامني کشورشان فرار کردهاند به اردن پناه آوردهاند.
پترا، شهر گل سرخ
شناخته شدهترين اثر باستاني اردن، شهر باستاني پِترا (البتراء) است. از عمّان تا پترا را ميتوان با اتوبوس رفت. شرکتي به نام جت (JETT) که از شناخته شدهترين شرکتهاي اتوبوسراني در اردن است، هر روز سرويس رفت و برگشت به پترا دارد، آن هم با بليتي به قيمت ۱۰ دينار. با تاکسيهاي کولردار هتل نيز ميتوان به پترا رفت؛ رانندههايش انگليسي بلدند، اما کرايهشان حدودا ۲۰ برابر کرايه اتوبوس است!
اتوبوس پترا هر روز ساعت۶:۳۰ صبح حرکت ميکند. از عمّان تا اين شهر باستاني حدود سه ساعت راه است. ميانهي مسير اتوبوسها معمولا ۲۰ دقيقهاي در يک رستوران بينراهي پاکيزه با کلي سوغات، توقف دارند.
پترا يکي از عجايب هفتگانه جديد است. به خاطر رنگ قرمز سنگهايش، غربيها به آن لقب The Rose-Red City دادهاند، يعني شهري به رنگ گل سرخ. تقريباً نيمي از پترا داخل سنگ تراشيده شده و نيمي ديگر در فضاي باز ساخته شده است. پترا حدود ۲۴۰۰ سال پيش پايتخت حکومت نبطيها بوده. نبطيها که اعراب باديه نشين بودند از نزديکي پترا به شاهراه تجاري غرب و شرق در دوران باستان استفاده کرده و شهرشان را به يک قطب تجاري تبديل کرده بودند.
سيستم ذخيره و توزيع آب پترا بسيار پيشرفته بوده براي اينکه جمعيت زياد و کاروانهاي عبوري با مشکل کمبود آب مواجه نشوند. سدها و تونلهاي هدايت سيلاب از آن زمان تا به حال پابرجا هستند.
بليت ورودي پترا براي خارجيها ۵۰ دينار و براي اردنيها يک دينار است. راه اصلي ورود به پترا يک شکاف باريک به طول۱۲۰۰ متر با ديوارههاي بلند است که سيق (السيق) نام دارد. سيق براي من جذابترين قسمت مسير بود. ارتفاع ديوارهها تا ۲۰۰ متر هم ميرسد و عرض مسير در باريکترين نقطه ۳ متر است. ميشود مسير سيق را سوار بر اسب يا ارابه طي کرد، اما پيشنهاد ميشود اين مسير براي درک بهتر با پاي پياده طي شود. کمي مانده به انتهاي سيق، دورنمايي از سالمترين و معروفترين بناي پترا مشخص ميشود، به نام خزانه (الخزنة).
خزانه و شترهاي آماده به خدمتي که صف کشيدهاند تا گردشگرها را در داخل پترا بگردانند.
مسير اصلي بازديد از خزانه شروع ميشود و البته مسيرهاي فرعي جالب و زيادي هم وجود دارند. بستگي دارد چقدر زمان داشته باشيد. اگر بازديد شما يکروزه باشد بهتر است خيلي به بيراهه نزنيد.
بزرگترين اثري که بعد از خزانه عرض اندام ميکند، آمفيتئاتر است که قرن اول بعد از ميلاد در دل کوه کنده شده است. زماني که سالم بوده تا ۵۰۰۰ نفر را در خودش جا ميداده است.
کمي جلوتر از آمفي تئاتر يکي از معدود ساختمانهاي تک در پترا، به نام قصر البنت نمايان ميشود. اعراب باديهنشين عقيده داشتند که اين بنا متعلق به دختر فرعون بوده و به همين خاطر اين اسم را رويش گذاشتهاند، هرچند اينجا هم يک معبد بوده است.
مقصد بعدي صومعه (الدير) است، يکي ديگر از بناهاي سالمتر در پترا، اما راه رسيدن به آن طولاني است و خيليها ترجيح ميدهند با چهارپايان اين مسير را طي کنند. تا صومعه حدود ۸۵۰ پله سنگي راه هست که بسته به سرعت، يک تا دوساعت طول ميکشد. البته که مسير زيبا است!
در طول مسير اعراب باديهنشين چاي هيزمي، صنايع دستي و سربند ميفروشند. فروشندگان سربندها را به شيوه سنتي خودشان براي گردشگران ميبندند تا به خوبي جلوي آفتاب را بگيرند و حس باديهنشيني القاء کنند!
داخل بروشورهاي گردشگري گفته شده که مثل ديگر بناهاي پترا، صومعه هم يک معبد بوده، پس صومعه نام دقيقي براي اين محل در دوره نبطيها نميتواند باشد.
بحرالميت؛ درياچهاي پايينتر از دريا
مقصد بحرالميت بود و وسيلهي سفر ونهاي همان شرکت حمل و نقل اردني. بليت اين ونها را با هماهنگي هتل ميتوان از شب قبل و به صورت تلفني رزرو کرد و صبح روز بعد پاسپورت به دست داخل ايستگاه عبدلي بود. از هتل روتانا تا ايستگاه عبدلي، جايي که ميتوان با اتوبوس و ون به هر جايي از اردن سفر کرد، با پاي پياده پنج دقيقه راه است. هتل روتانا در سال ۲۰۱۶ بهرهبرداري شده و با ۱۸۸ متر ارتفاع و ۵۰ طبقه، بلندترين ساختمان عمّان به شمار ميآيد که از بيشتر نقاط شهر هم ديده ميشود.
يکي از بزرگترين جاذبههاي طبيعي اردن «بحرالميت»، درياي مرده يا The Dead Sea است. شگفتانگيزترين نکته بحرالميت، موقعيت حساس جغرافيايي آن است! اين درياچه نسبتاً کوچک با طول ۵۰ کيلومتر و عرض ۱۵ کيلومتر در مرز سه کشور قرار دارد؛ از شرق به اردن و از غرب به اسرائيل و فلسطين.
در قسمتي از مسير تابلويي ديده ميشود که نشان ميدهد همتراز با آبهاي آزاد هستيم. از آن قسمت به بعد مسير کاملاً سراشيبي است، يعني به سمت ارتفاع منفي! بحرالميت با ارتفاع منفي ۴۲۷ متر از سطح دريا، پستترين نقطه کره خاکي است.
دليل نامگذاري بحرالميت مشخص است، آنقدر آب اين درياچه نمک دارد که موجود زندهاي در آن تاب نميآورد. يکسوم آب درياچه از نمک است، تقريباً هشت تا نه برابر مقدار نمک آب اقيانوسها. اين حجم از نمک باعث بهوجود آمدن سنگ نمکهاي زيبايي شده که در ساحل فراوان است.
بحرالميت کسي را غرق نميکند! حجم زياد نمک باعث ميشود براحتي و بدون تقلا روي آب غوطهور شويد. حتي ميتوانيد کتاب مورد علاقهتان را روي آب بخوانيد!
به کسي براي غرق شدن در بحرالميت هشدار نميدهند، ولي براي تماس آب درياچه با چشم، چرا! براي همين خيليها وقتي وارد درياچه ميشوند يک بطري آب شيرين هم همراه دارند.
گل و لاي کف بحرالميت خواص پوستي دارد، براي همين در صنايع داروسازي و آرايشي-بهداشتي خيلي استفاده ميشود. البته ميشود بهصورت دست اول هم از اين ماده شفابخش استفاده کرد! کافي است خودتان را به کساني بسپاريد که يک سطل از گل درياچه جمع کردهاند و سه دينار ميگيرند که چند مشت از اين گل را به تن و بدن گردشگرها بمالند. کمي که در آفتاب دراز بکشيد گِل روي بدن خشک ميشود و بعد ميتوانيد براي گلزدايي داخل درياچه شويد!
گردشگران اجازه دارند براي رفتن به درياچه فقط از تفرجگاههاي مشخص استفاده کنند که هزينه ورودي آنها بسته به امکاناتشان متفاوت است. کف ورودي براي گردشگران خارجي ۱۰ دينار است، ولي توصيه ميشود با پرداخت ۲۰ دينار، از تفرجگاههايي استفاده کنيد که دوش، استخر، سايبان و امکانات اوليه بيشتري دارند و خيلي هم خلوت تر هستند.
ونها معمولا ساعت ۴:۳۰ عصر منطقه را به سمت عمّان ترک ميکنند. از اين فاصله ميتوان استفاده کرد و سري هم به چشمهها و آبشارهاي آبگرم مَعين (حمامات المعين) زد. هزينه اين مسير اضافه را مي توان به صورت توافقي با راننده ون مشخص کرد. چشمهها در مسير شهر تاريخي مادبا هستند و نيم ساعتي با بحرالميت فاصله دارند. گردشگران خارجي خيلي کمتر به اين نقطه ميآيند و هزينه ورودي براي آنها ۱۵ دينار است.
محليها ميگويند؛ در آن منطقه بيش از ۱۰۰ چشمه آبگرم وجود دارد. در برخي نقاط اين چشمهها به خاطر حجم بيشتر آب و سقوط از ارتفاع به شکل آبشار درآمدهاند. از بين سه آبشاري که در اين سفر ديدم، يکي در اختيار يک هتل لوکس بود.
دماي آب در نقاط مختلف آبشار بسته به سرچشمه آن متفاوت است، اما بيشتر نقاط حدود ۴۰ درجه است و بسيار مطبوع. البته بعضي چشمهها دماي بيشتري دارند، طوري که نميشود وارد آب شد. هرچند دماي آنها به دماي آبگرم قينرجه در استان اردبيل حتي نزديک هم نميشود.
گفته ميشود آبگرم قينرجه با ۸۶ درجه دما، داغ ترين آبگرم دنيا است. در مجموعه تفريحي قينرجه آب چشمه را با آب سرد ترکيب ميکنند تا بتوان تني به آب زد، اما کمي دورتر از مجموعه، حوض سرپوشيدهاي وجود دارد که آب اصلي قينرجه در آن است. در سفري که به اين آبگرم شگفتانگيز داشتم، براي امتحان چند تخم مرغ داخل کيسه گذاشتم و داخل حوض نگه داشتم و تعجبي نداشت که در آن حرارت آبپز شدند!
تصوير کاملتري از بحرالميت که در آن چهار کشور متجلي شده اند! خاک اردن، سمت ديگر درياچه در راست فلسطين، در سمت چپ، اسرائيل و من با تيشرت تهراننشانم از ايران در وسط!
عمّان؛ تاريخ و فرهنگ
در مرکز پايتخت اردن، وسط خيابانهاي شلوغ، مسجد بزرگ الحسيني قرار دارد که در سال ۱۹۲۴ در زمان ملک عبدالله ساخته و در سال ۱۹۸۷ بازسازي شد. اين مسجد، با سنگکاري صورتي- سفيد ملايمش، در واقع مسجد نسبتاً کوچکي بود.
فواره عهد روم باستان (نيمفيوم يا سبيل الحوريات) در فاصله کمي از مسجد الحسيني واقع شده است. اين فواره در حال بازسازي بود. از مطالعه بقاياي آن به اين نتيجه رسيدهاند که در وسط حوضي با مساحت ۶۰۰ متر مربع و عمق سه متر قرار داشته است.
با يک پيادهروي سبک ميشود به تماشاخانه روم باستان (المدرج الروماني) رسيد. تماشاخانهاي نسبتاً سالم با ظرفيت ۶۰۰۰ نفر که رو به شمال ساخته شده و به همين خاطر آفتاب کمتر چشم تماشاچيها را ميزند. تماشاخانه همزمان با فواره ساخته شده، يعني قرن دوم ميلادي.
باورش سخت بود که همچنان از اين تماشاخانه استفاده ميشود، آن هم براي کنسرت! تبليغات زيادي در سطح شهر بود که همان شب در تماشاخانه اجراي زنده موسيقي برقرار است. اجرا با حضور گسترده پليس از ترس حملات خرابکارانه انجام شد.
اين هم نمايي از تماشاخانه که از فراز معبد هرکول گرفته شده است.
در قسمت جلويي تماشاخانه، دقيقاً در بخش ورودي، دو راهرو روبروي هم وجود دارد که الان موزه مردم شناسي شده و بازديدکنندهها را با آداب و سنن، لباس، صنايع دستي و خوراک اعراب باديه نشين آشنا ميکند.
در کنار تماشاخانه اصلي، يک تماشاخانه نقلي هم در همان دوران ساخته شده که سالم مانده و گنجايش ۵۰۰ نفر را دارد. اسمش اوديون (مسرح الأوديون) است و همچنان براي نمايش ها و اجراها از آن استفاده مي شود.
مقصد بعدي ارگ عمّان (القلعة) بود. ارگ بالاي يکي از هفت تپه شهر واقع شده و ديد خوبي به شهر دارد. تماشاخانههاي روم باستان، مساجد بزرگ و مرکز شهر همگي از ارگ قابل مشاهده هستند. از زماني که ارگ ساخته شده، يعني قرن دوم بعد از ميلاد، تا زمان خلافت امويان در قرن هشتم ميلادي مورد استفاده بوده است. چشمگيرترين بناي آنجا معبد هرکول (معبد هرقل) نام دارد که ستون هاي بلندش را ميشود از خيلي نقاط شهر ديد. از همه جالبتر اين که بخشي از يک دست و آرنج بزرگ سنگي در کنار معبد وجود دارد که گفته ميشود از مجسمهاي به بلندي ۱۳ متر باقي مانده. اسم اين معبد هم از عظمت اين مجسمه گرفته شده.
هيچ حفاظي دور معبد هرکول وجود ندارد و مردم براي عکس گرفتن وارد آن ميشوند، روي پايه ستونها مي ايستند، به ستونها تکيه ميدهند و هزار کار مخرب ديگر.
با فاصله کمي از معبد هرکول، بقاياي کاخ امويان و مسجدي که فقط ستونها و بخشي از ديوار آن پابرجاست، به چشم ميخورد. تصوير زير کاخ امويان است که معمولا با مسجد امويان اشتباه گرفته ميشود. در واقع اين ساختمان که گنبد چوبي آن جديد است، بارگاه و ورودي کاخ بوده که از جاهاي ديگر سالمتر مانده است.
يک موزه کوچک ولي بسيار ارزشمند داخل ارگ هست که خيليها يا آن را نميبينند يا وقتي برايش نميگذارند، اما بسيار ديدني است، آثار خيلي سالمي دارد و چشم انداز مفيدي از تاريخ ارگ عمّان ارائه ميدهد. نکته تأسفبار اين که مراقبت خوبي از آثار موزه نميشود و بسياري از آنها حتي داخل حفاظ هم نيستند. ياد دوستي افتادم که شديداً گلايهمند بود از اين که گردشگران آنقدر روي گُـلهاي نيلوفر آبي که روي ستونهاي تخت جمشيد وجود دارد، دست کشيدهاند که کاملاً آنها را ساييدهاند. اگر اين صحنهها را ميديد قطعاً اميدوار ميشد.
مثلا سرديسي را که مربوط به روم باستان است و از فواره باستاني داخل شهر پيدا شده، در فضاي باز و در دسترس قرار دادهاند. چه بسا روزي کولهپشتي گردشگري به آن گير کند و نابود شود!
در خلال پايتختگردي، مي توان غذاي ملي اردن به نام مَنسَف را هم امتحان کرد. مَنسَف طرفداران زيادي دارد و از گوشت بره، برنج، ماست جوشيدهاي که شبيه کشک است و خلال بادام درست ميشود. البته در رستورانهاي حرفهاي، منسف مرغ هم پيدا ميشود. براي تهيه منسف، گوشت را در ماستِ جوشيده گوسفندي ميپزند و از همين ماست داغ در کنار غذا هم استفاده ميکنند تا يک بار ديگر گوشت غرق در ماست شود.
اين غذا هم در مقايسه با ايران ارزانتر است، چرا که با همهي مخلفاتش شد هفت دينار.
سيگار کشيدن در بيشتر رستورانهاي اردن عادي است. با يک انگليسي زبان که سالها ساکن عمّان بود و زبان انگليسي تدريس ميکرد اين مسئله را مطرح کردم که گفت تا چند سال پيش حتي داخل اتوبوسها هم سيگار ميکشيدند و الان هم گاهي اين کار را ميکنند.
در اردن مثل ايران، راننده و عابر پياده در نبردي پايانناپذير تلاش ميکنند زودتر عبور کنند و به همديگر اجاره عبور ندهند! براي ما ايرانيها که اين فضا آشنا است، عبور از خيابان کار سختي نيست، ولي گردشگران خارجي اکثراً رد شدن از خيابانهاي عمّان را يک ماجراجويي مهيج و پرخطر ميبينند!
در هنگام غروب، با عبور از خيابانهاي شلوغ پايتخت ميتوان به خيابان رينبو (شارع الرينبو) رسيد که مقر کافهها و موسيقي شبانه و شبگردي است. »